وبلاگ من!
با لبخند وارد شوید حتی زورکی:دی
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : Man

بالاخره بعد از تلاش های شبانه

من این وبو منتقل کردم

بیاین به آدرس جدید:

http://yoooohoooo.mihanblog.com/ 

اونجا میبینمتون;)

چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 1:7 ::  نويسنده : Man

سلام دوستان 

الوعده وفااااااااا

دیدین ما هم از اینجا رفتنی شدیم؟؟؟؟؟

دارم اسباب کشی میکنم

فعلا آوارَم!

نمیدونم کجا برم

امشبم حسش نی...!

فرداااا

سلااااااااااااااااااام

حال احوال؟!

خبر مبر؟!

خوب مهم نی

دیدین کوهپایه نرفتیم

خخخخخخخخخخ

عوضش اومدیم تهرااااااان

خخخخخ:)))))

ساعت 5 تصمیم به مسافرت گرفتیم(من و داداش)

ساعت 9 پرواز

و ساعت 11 فرودگاه مهرآباد

تو کف سرعت عملمم

همین دیگه اومدیم

عاغا میگم کاش لپ تاپمونو میوردیما

با این کامپیوتراشون مار و دیوونه کردن!با این مسنجرررررررر!والا!

خخخخخخخخ(این از ناراحتیه)

امشبم با بروبچ رفتیم بیرون

و خوش گذشت

کلی هم خرج روی دست بابام گذاشتم

الانم داریم بستنی میخوریم از اون فیل افکناااااااااااااا:د

خخخخخخخخخخ

«شب بخیر تهران من آشقِ تواَم(عشخ کجا بوده باو!!:-")

فرو کن تو تنت هر چی لاشخور دورم»

کاری از بهترین گروه  ایران:زد بازیییییییییییییییییییییییی(با کمی تخلص:-")

همینا دیگه

خبرای جدیدم هست ولی اینجا جای گفتنش نی

یه چی دیگه هم بگم:

من وقتی برگشتم

قبل از این که کتابامو جلد کنم(یه کور سویی تهِ دلم روشنه که بابام جلدشون میکنهمنو این همه خوشبختی محاله)

سریعا" وبمو از اینجا منتقل میکنم میهن بلاگ!والاااااااااااااااااا

روانی شدم اینجا

خوب دیگه

++این شعر عنوانو هم بلد نبودم!یه چی نوشتم دیگه

مارو خوش شما رو به شلامت(همین بود دیگه؟!!:-؟:-":D)

بایغزج

 

 

 اسلام!!(به قول یه بنده خدایی)

گفته باشم که جواب سلام واجبه

پس فردا دم پل صراط خِرِتونُ میچسبن میگن چرا حواب سلام این خانم گل(با خودمم) ندادین

 

خخخخخخخخخ

این دوشب مهمونی بودیم

البته لعنتیا مهمون شام نبودیم

بعد شام بود

دیشب که رفتیم

دیدم یا ابِرفَرز

چ خونه ای

چ دمو دستگاهی

عاغا دلتون آب شه

یَک شیرینایی......

اصن قیافشونو میدیدین سرگیجه میگرفتین

فقط میدونین بدیش چی بود؟؟؟

این که باید با کلاس رفتار میکردیم برا همین من شیرینی یه دونه بیشتر نخوردم

یعد این خونوادهه فقط پسر داشتن

یکیشونم که کمکلاسیه داداشم بود رفتن تو اتاقش

منم موندم تک  و تنهااااااااااا

غربتمو عشقه

میخوام بیام خواستگاریت نگو نه نگو نمیشه...(با ریتم خواننده بخونین)(نمیدونم چرا یه دفه یاد این آهنگ افتادم)

 

امشبم بد نبود ولی همیچین اینا رو تو حلق ما کردن

که رسمن پوکیدم

فقط منتظر بودم صابخونه ها روشونو بکنن اونور تا منم سرمو بکنم پشت مبلو گلاب به روتون **** بله دیگه

خخخخخخخخخخ

امروز رفتم جلد کتاب گرفتم

باید بشینم کنار پدر عزیزم به زور مجبورش کنم که جلد بگیره

5شنبه هم که باز باید بریم کوهپایه

ولی به زورم شده من میخوام برم کارتینگ با برادر

 

الان هوس کردم برم تو طبیعت یه چند جا هم مد نظر دارم

1.کلوت

2.بهشت گم شده(تو یاسوج)خیلی عشقه

3.آبشار مارگون!(انقزه باحالههههههههخخخ ولی نباید به سرویس بهداشتیاش فکر کرد)

4.عسلویهههههه(اصن آرامش خالصه لب دریاش)

همینا دیگههههههههههه

یه چیزی:

این لوکس بلاگ خیلی اسکله خیلیم شاس میزنه

حیف که گفتن فوش نده

از باران خانومم عذر میخوام که نصف نظرشون پرید!

به جون ننم به جون عمه های عزیز تر از جونم(خخخخ)تقصیر من نی

خوب دیگه من برم

خدا سعدی

و در پایان همه با هم:

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

احساس میکنم منم شاس میزنم

 

 

 

 

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 23:34 ::  نويسنده : Man

 من باز اومدم

خودم میدونم خوش اومدم نیازی نیست بگین

حوصلم سر رفته بود گفتم بیام 4 تا چیز بزارم بخندیم

 

 

 

قیافه ی من وقتی بچه ها میگن فردا امتحان داریم

 

اینم آهنگ جدید

 

 

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>..

ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﯿﺼﺪﺍ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﮐﺠﺎﺳﺖ !؟
ﺑﺨﺶ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﭼﺘﺮ
ﻧﺠﺎﺕ !

 


میگن که که تو بهشت لازم نیست یه بار که یو اس بی رو میزنی به کامپیوتر درش بیاری برعکسش کنی دوباره بزنی !
همیشه بار اول همون جهتیه که باید باشه !

 

چند روز پیش گوشیم از دستم افتاد تا سه هفته همه میپرسیدن گوشیت که چیزیش نشد ؟سالمه؟خوب کار میکنه؟خش که نیوفتاده روش؟همون روز دختر خالم با دماغ خورد زمین باباش بهش گفت پاشو خدتو جمع کن نمیتونه مثه ادم راه بره میخواد درسم بخونه....

 

 

یه دوست دخترم ندارییم که خودشو همش درگیرمون کنه
ماهم بگیم دختر برو به زندگیت برس..
اونم بگه لامصب زندگیه من تویی!

 

با بابام تو یه ماشین بودیم،بعد دو نفر خارجی سوار شدن؛
بابام رفت بپرسه: " اهل کجایین؟"
خیلی با اعتماد به نفس با یه لحن سوالی گفت:
made in??

 


وقتی پشت آیفون میپرسی: "کیه؟"
95% مردم میگن "باز کن" ، 5% باقیمونده هم میگن :"منم" !!
به نظر من برای آیفن فرهنگ سازی غنیی اتخاذ نشده
مسئولین چه غلطی میکنن په :

 

 

 

تفاوت مخ زدن در ایران و انگلیس:
در انگلیس
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
ایران:
پسر: پیــــــــــــــــــس … پیس پیس …
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس … پیییییییییییییس …
ســــــــوووووووو … ســــــــــوووو …
ســــــــــــس … ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس …
پــــــــِـخخخخخخخخخ … چِــخـــــــــــــــه …
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت ۱۰ زنگ میزنم!

 

خوب دیگه خسته شدم باوووووو

فلن

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 14:59 ::  نويسنده : Man

 با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همون 2 نفری که میان اینا رو میخونن(یکیش که خودَمَم)

بازم حالم خوب نی

الیته یه جورایی بهترما

ولی دلم از همه گرفته

از همه ی اونایی که تو نت باهاشون دوست بودم

همشون به جز یکیشون

الان دیگه من دلمو به کی خوش کنم؟!

هیشکی...

چون احساس میکنم هیچکدومشون ارزش ندارن

به دررررررررررررک

برا همین احتمالا تا مدرسه ها تو "سیتی" نرم

لعنتییییییی

11 روز دیگه مونده

ولی این اف/بی هم چیز باحالیه

البته من به صورت خیلی پاک و درست ازش استفاده میکنم

این چند روز از نظر موسیقی خیلی باحال بوده

جمعه که از گردش اومدیم 

انقده خوابم میووووومد

حدود 2 روز بود نخوابیده بودم

برا همین دیگه به وی ام آ نرسیدم

ولی ظهرش تلویزیونو که روشن کردم 

دیدم تکرارشو داره

تیلور هم آهنگ جدیدشو به صورت اختصاصی اجرا کرد

بسی حال کردم

عصرش دیدم ووووووووووی

یه آهنگ جدیدم داده

به اسم Ronan که برای یه بچه ی 4 ساله که سرطان داشته و مرده خونده

آهنگ قشنگیه

الانم دارم پشت صحنه ی زاخار نامه رو میبینم

مهراد هیدن

نسیم

یه جای دیگه همدارم کلیپ جدید بی باکو میبینم

به بهههههههههه

کتابام هنوز جلد نشدن

محظ رضای خدا یکی بیاد کمککککککک

خب دیگه من برمشما هم خوش باشین

Bb

 

پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 1:35 ::  نويسنده : Man

 

الان دلم میخواد فقط کله ی خودمو داداشمو بزنم تو دیوار(که مغزش متلاشی شه)

مــــــــــــــــــن کانالmtv arab میخوام

شدیدا بهش نیازمندم

خیلی شدید

ساعت چهار صبح CMAداره

اوه شِت!!!!!!!

یه هفتست که دارم تلویزیونو زیر و رو میکنم

هی تو این سایت تو اون سایت دنبال فرکانس این کانال کوفتی میگردم

تو این یه هفته هم فقط اوسکول شدم

من اجرای آهنگ جدید تیلورو میخوام

تازه مثه همیشه ردیف اولم میشینه

ولی برا هیچ چی نامزد نشده

نامردااااااا

اونوقت این ریحانا ی کوفتی برا 10 چیز نامزد شده

شــــِت!

یه چیز دیگه هم اینه که:

31 شهریور رضا یزدانی تو برج میلاد کنسرت داره

عمق فاجعههههههههههه

اونوقت هرچی خوانده ی زاقارت هست میان کرمان کنسرت میزارنآخه فرزاد فرزین جزو خواننده ها حساب میشه؟!

ما از یه خواننده خوشمون میادا

احتمالا وقتی موهامم رنگ دندونام شد با نوه هام میریم کنسرت

تازه از جَوِ کنسرتا خوشم نمیاد

مخصوصا تهران

یه مشت تازه به دوران رسیده

انگار اومدن کنسرت تیلور سوییفت تو نیویورکباز اونجا بهتره.......!

امشب با دوستام رفتیم شام!

مثه همیشه بود...!

ولی تَهِش یک کاری کردیم که نمیتونم بگم!ساری

همین دیگه

الان وعضم خوب نی!

من Mtv arab میخوام

اگرم بخوام دانلودش کنم یه هفته طول میکشه!

اون وقت میان میگن تو وبت با ادب باش و فوش نده

آخه من اگه همین دوتا حرفم نزنم که میپکم

 

یکی به من بگه چیکار کنممممممممممممممممم

البته شاید

 

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 1:8 ::  نويسنده : Man

درود

خوب هستین ایشالله؟!صه با هزار جور مصیبت مامانمو فرستادم که عوضش کهنه

اعصابم خورد شده

2 دقیقه این کولر *** روشن باشه فِق فِق من تا 4 ساعت هوائه...!

امروز صبح که از خواب پاشدم دیدم یا خداااااااا یه چشمم قرمزِ قرمزِ!یعنی رنگ خون بودااااا

الانم هست!ولی خوب کمتره

امروز رفتم کفش گرفتم

تو مغازه یارو یه خُل یازی در اوردم

از اون کفشی که من میخواستم هم سبز داشت هم آبی!هی میگفتم آبیه بهتره بعدشم میگفتم نه سبز میخوام

خلاصه سبز گرفتیم و اینا..

یه دفه اومدم تو ماشین میگم وااااااااایکیفم آبی بودا

خلاصه با هزار جور مصیبت مامانمو فرستادم عوضش کنه

فردا شب دوباره باید با دوستام بریم هتل پارس شام

آخه خانوما حوصلشوم سر رفته میخوان آخر تابستونی حال کنن

یه سوال:من دوست خوبی هستم؟!

جمعه هم قراره بریم کوهپایه،زنونه

اونم با یه سری آدم پر حرف و جیغ جیغو

بریم مخ بزنیم که اول بریم کارتینگ

پریروز با همین خانوما مهمونی بودیم

یعنی عــــــــــــاغــــــــــا

از بس اینا حرف زدنننننننننننن

سرم به قدری درد میکرد که با استامینوفنم خوب نشد

البته مهمونا خوب بودن

تمام این سر و صدا ها از مامان و خاله و دختر داییم بودن

فکر کنم تنها کاری که بلدن بکنن همین حرف زدنه(اونم با صدای فرا صوت)

هه هه

دیروز رفتم تو فیسبوک

میبینم داداشم درخواست دوستی داده

حالا ما یه جا از دهنمون در رفت که اکانت داریما!والااااااااا

همین دیگه........

مطلب باحالم پیدا نکردم بزارم

=============================================

مـوضـوع انشـا:
تـابستـان را چگونه گذراندید؟!؟!
بـه نـام خــــــدا !!!
تـــــــو فیسبـــــــوک !! :| :|

 

 

يه نفر تو محلمون مُرده، واسش حجله زدن و نوشتن جوان ناكام فيلاني ...بعد يكي با خودكار زيره عكسش نوشته : اين ناكام نبود ... من ازش باردارم!!
يني عادم با بغض مي ره دمه حجله ي بدبخت، اينو ميبينه از خنده میترکه!!

 

 

اگه یه روز تو مشهد مقدس جام جهانی والیبال ساحلی زنان با مایو دو تیکه برگزار شد فک نکن رژیم تغییر کرده؛
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.بدون تو اسگل شدی چون مشهد اصن ساحل نداره !!
هارهار:))

 

 

کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده …
میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بزار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!

تو خونه ی ما هم همینطوریه

 

 

این دخترا که از فوتبال و استقلال و پرسپولیس ،رئال مادرید و بارسا حرف میزنن !
اگه راس میگن یه عکس با شورت ورزشی آپلود کنن ببینم !! :

====================================

عاغا خداوکیل یگه بیشتر از این حسِش نبود..!

فقط خواهشا یکی بیاد این کتابای مارو جلد کنه 

هیشکی حاضر به همکاری نی...!

اتو نظرا همکاریتونو اعلام کنین

فعلن:-h

 

پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, :: 1:26 ::  نويسنده : Man

 حوصله سلام ملام ندارم

نکته ی بسیار مهم:اگه بعدا میگین وای چه قدر بی ادبی خاک تو سرت و اینا خوب نخونین!وب خودمهدلم میخواد

 

 

عاغا اجزه هست یه کاری بوکونم؟؟

.

.

.

.

.

.

نیاز دارم فوش بدم

خیلی نیاز دارم

 

10 بار فوشا رو نوشتم ولی باز پاک کردم

تازگیا به کسی فوش ندادم همش مونده رو دلم

امروز حواسم نبود میخواستم با یه دونه از اون خیلی بداش از مامانم استقبال کنم

ولی خوب خدارو شکر جولوشو گرفتم

عااااااااااااااااااااااغااااااااااااااااااااااااا

اعصابم گندیده

یهنی صُب تا شب تو اتاقمم فقط برا شام و ناهارو کارای ضروریه دیگه میرم بیرون

خوب چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(این جملرو با جیغ و فریاد و بغض بخونین چون با همین حالتا نوشتم)

به مامانم میگم بریم بیرون ======>>ج مامان:فردا صبح

فردا:خوب مامان بریم بیرون دیگه!=====>>ج مامان:من دارم با(فلانی!!)میرم بیرون میای باهم بریم؟!

=========>>من:

فردا بعد از ظهر:مامان من مانتو شلوار مدرسه ندارم!====>>ج مامان:حالا چی میشه وسط مهر لباست نو باشه؟!=====>>من:

پس فردا:مامان 1 هفتست هی داریم میریم کتاب بگیریما بریم دیگه حوصلم تو خونه سر رفت

======>>ج مامان:فردا صبح

من:مامان مسافرت نمیریم پکیدیم اینجا!=====>>ج مامان:نمیدونم!بعدا!======>>من:شهریورم داره تموم میشه پس کی دیگه!=====>>ج مامان:سکوت

 

اون وقت از آدم توقع دارن از خونه فرار نکنه...معتاد نشه...تمام زندگیش نشن ادد لیست یاهوش

 

--------------------------------------------------------------------------

امروز باز معدم درد گرفته

هنوزم حالت تهوع دارم 

حالم خوش نی(اینم با فریاد بخونین)

---------------------------------------------------------------------------

مدیر "سیتی"داره عوض میشه

معلوم نی کدوم****ی میخواد مدیر شه

من تیرنازو دوس داشتم

با اینکه سالی یه بار آن نمیشد

با این که تقریبا  به حرفا عمل نمیکرد

ولی خوب بود

--------------------------------------------------------------------------

چرا من از شعر و متنای ادبی بدم میاد؟!

میفهمی؟!بدم میاد

خوب وقتی میشه منظورو تویه یه جمله ی ساده بیان کرد چرا همرو به زحمت میندازی؟!(میخوام فوش بدم)

----------------------------------------------------------------------

تو یه سایتی این شعرو نوشته بودم.....

"سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
حافظ"

یکی از دوستای خل و چلمم اومده بوده بود پایینش نوشته بود:

"یا صهبا دزد بوده دفترو برداشته یا خیلی خرخون بوده از اینا که هی جزوه و کتا ب دفتر میگیرن :-? "

 

یعنی این تفسیر تو حلقم جا داره!بیچاره عمو حافظ!

یه همچین دوستایی من دارم

-----------------------------------------------------------------

امسال کلاس دوم ریاضیرو عشقه!!

میخوایم بترکونیم!

یه مشت بچه ی پایه و باحال!

ولی من تصمیم دارم امسال درس بخونم

بچه های تجروبی رسمن به فنا میرن

با اون بچه های زاقارتشون

______________________________________________

اینم 2 تا آهنگ که درباره ی تابستونه

هر دوتاشونو دوس دارم

 

*************

http://s1.picofile.com/file/7485179244/Mohammad_BiBak_Ft_Raadsin_Har_Sal_Tabestoon_128_.mp3.html

همه ی متنشو نمینویسم!فقط اونجاهایی که دوست دارم

وباز تابستون

وباز اینجاییم

وباز رو ابرا تاصُب بیداریم(آخ گفتییییییییییی)

و باز رنگی تر خیابونا میشه

***

هر سال تابستون غرق احساسیم

دیوونه تر میشیم تا پای هم وایسیم

هر سال تابستون درگیر هم میشیم

ما به هم بیشتر از هر وقت نزدیک تر میشیم

(اینو خداوکیل راست میگه)

*****

بی باک:

میگی من دلیل شادیاتم

منم عاشق همین دیوونه بازیاتم

صدا قچ قچ یخ زیر دندون

مثه دانش آموزا ی تعطیل شاد و خندون()

خاطرات بد پاییز کامل انگار 

از یادم میرن با قدمام تو بام تهران

آره باز با من اینجایی

مثه ما هیچجا نیس

قول بده می مونی

اصرارم بی جا نیست

چون که تو نباشی تو جدا شی پوچ و دردم

اتوبانای قلبمو عین کوچه کردن

اما پا به پام آوار بخونی حرف نداره

حتی ممکنه تو شهریورم برف بباره

*****

آهنگ 2:

 

http://s3.picofile.com/file/7485190535/zedbazi_nassim_tabeston_kootahe_phhdl_blogfa_com_.mp3.html

********

این آهنگ اصلا به آدما خوب توصیه نمیشه

نکته زیاد داره

فقطم تیکه ی مهراد هیدن یعنی اولش خوبه

 

دوباره کنار آب زیر ستاره هاییم 

خوشحال از این که تو بهترین 3 ماه سالیم 

تنها مشکل اینه که تحت فشار خوابیم 

همه چی عالیه ولی اگه بذاره پاییز 

چرا میره جلو عقربه هی؟ 

متنفرم از ته دل 

من از اول مهر 


میخوام مست شم بکنم خدا رو نگاه 
.

.

.

بقیش دیگه چرته....!!

خوب دیگه من برم بخوابم

 

 

 

شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 1:23 ::  نويسنده : Man

  الان ناراحتم و اعصابم خورده حوصله ی سلام کردن ندارم

:((:((:((:((

(چرا شکلکای اینجا مسخرن؟!ادم پدرش در میاد تا بخواد 4 تا شکلک بذاره)

با هزار شوق و ذوق نشستم بازیه پرسپولیسو دیدم

خیلی خوب بازی کردن

ولی لامصبا باختن

آقا اصن چرا دَمِ خونه ی م پارک نی؟!(آخه اینم محَلَست ما داریم؟)

میخوام برم معتاد شم

وعضم خَرابه

کلاس زبانم که از بس غیبت داشتم فِیل شدم(خوب 4 جلسَش مکه بودم) اون یکیو هم خواب افتادم

حالا میخوام به خودم بیام

پژوهشکده هم که تا همر بَستَست

میخوام برم آی سی دی ال و تموم کنم

برا ثبت نام  مدرسه باید 3 . 4 تاشو رفته باشیم

 منم پارسال 4 تاشو رفتم!(یادش به خیر پارسال)حالا هم میخوام برم کلاس excel!

لاقل یه کار مفید تو تابستون کرده باشم!

امسال میخواستم بشینم برا المپیاد بخونم، 3 فصلِ شیمی 2 هم خوندم

ولی مامانم راست راست زُل میزنه تو چشام و میگه خودتم میدونی که عمرا تو المپیاد یه چیزی بشیهه

امسال لاقل یک کم تلاش بکنم 2 تا مقاله بدم برا همایشا

ما که تو درس هیچی نمیشیم لاقل با این همایشا یه چیزی بشیم و تو مدرسه تحویلمون بگیرن

اه از نت خسته شدم!دیگه نمیخوام بیام!نــــــــــمـــــــــــــــــوخوام

نیاز به آرامش دارم!

نمیدونم چرا تازگیا دوس دارم برم کلوتا!

تو اون دمای 60،70 درجه 

برم بالای یکیشون بشینم و فقط نیگا کنم............

===================================================

خوب دیگه کلبه ی من نیستو کار و بار ما هم کساد شده

هیشکیو ندارم جز اون بیاد نظر بده

یعنی دارما ولی نمیخوام بیان اینارو بخونن !

ترجیه میدم اونایی که منو نمیشناسن بیان اینارو بخونن

امشب نمیدونم چه مرگمه!اههههههههههههه

خدا حافظظظظظظظظظ

سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : Man

 

بچه که بودیم، روی لواشکو کامل می لیسیدیم تا اگه کسی بهمون گفت به منم بده بهش بگیم دهنیه ما همچین نسلی هستیم ! :))))

............................................................

والا ما بچه بودی ماون خانوم مجریه که خیلی مهربون بود (خانم رضایی) میگفت:شما ،....ما هم میگفتیم " ما ؟ ......میگفت آره شما دوست عزیزم پاشو برو یه کم عقب تر بشین ما هم که از ترس این که کارتون پخش نکنه پا میشدشم میرفتیم عقب تر میشستیم 
ی همچین اسگولای دوست داشتنیی بودیم ما

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

توي تاکسي اگه کنارت يه دختر نشسته وقتي که خواستين پياده بشين بهش بگين مگه نمياي ؟
اون هاج و واج شما رو نگاه مي کنه، بهش فرصت ندين و بگين : چه زود جا زدي؟
بعدش در تاکسي رو ببندين و برين. و مابقي ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسي واگذار کنين 

- - - - - - - - - - - - -- - - - - - -  - -

یه زمان از امتحانات که بر میگشتیم ، مامانمون میپرسید : چند میشیی ؟؟؟

با صدای بلند داد می زدیم 20 !

یادش گرامی باد !

1 دقیقه سکوت لطفا !!!

...................................................................

یه روز امتحان رانندگی داشتم یه سرهنگ خیلی خشک باهام بعد کلی این ور و اون ور بهم گفت: ماشینو نگه دار برو عقب منم ماشینو نگه داشتم در ماشینو وا کردم رفتم صندلی عقب نشستم..... 
سرهنگ....:
ماشین
خودم...:

شوماخر:

........................................................

 داشتم تو خيابون با آرامش راه ميرفتم،

يهو يادم اومد اعصاب ندارم
شروع کردم به دويدن 

--------------------------------------------------------------

البته ما مینوشتیم این خر به فروش می رسد

 

===============================================

خوب دیگه خسته شدم

دیشب ساعت 8 خوابیدم امروز ساعتِ 6 بیدار شدم

از دو ساعت پیش میخواستم درس بخونم ولی دوساعته که لپ تاپو گذاشتم تو کتابم

جال ابنه که دلم نمیاد پوزیشنمو تغییر بدم

خوب دیگه بااااااااااااااااااااای

 

 

 

دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, :: 18:40 ::  نويسنده : Man

 دلم تنگولیده!

دلم برای عید نوروز که هشت نفری میریختیم تو ماشینمونو آهنگای عباس قادری اینا میزاشتیم و مسخره بازی در  میوردیم و میرقصیدیم

یادمه یه بار 2 ساعتِ تمام داشتیم [url=http://s3.picofile.com/file/7475773866/1310297091.mp3.html]lاین آهنگو[/url] گوش میدادیم

چ روازی خوبی بود با بروبچ!

 

 

خوب بریم سراغ امروز

دیشب که ساعت 3ِِِ ِ صبح خوابیدم تا 6

تو این سه ساعتم هی از خواب میپریدمخیلی بد بود

بعدشم طبق برنامه با خوانواده رفتیم آبشار و

طبق یک عمل ِ انتحاری من وداداشم رفتیم اون بالای ِ بالا(همونجایی که آب میاد)

همچین رسیدیم اون بالا، داداشم میگه دوتا عکسِ ِ پروفایلی بگیر بزارم تو FB

یعنی پیشرفت ِ تکنولوژی تو حلقم

بعد از یه مدتی اونجا بودن اومدیم پایین

عمدا" هم از تو آبا رد شدم

آبِشَم خیلی سرد بود

بازم که اومده بودیم پایین من رفتم زیرِ آب

خلاصه عینِ موشِ آب کشیده شدم

بعدش از آبشار اومدیم بیرونو بخور بخور و اینا:-"

حالا هی باد میومد و هی من میلرزیدم

من تو زمستون اصلا نمیلرزم ولی امروز دندونام اَصَن میخوردن به هم!

حالا هم که اومدم خونه از خواب دارم میپُکم

ولی من نباید بخوابم، نباید بخوابم چون میخوام دیگه ساعت خوابمو تنظیم کنم

 

یه نکته هم دیروز دریافتم که: با آدمِ بی جنبه اصن نباید کل کل کرد حتی اصن نباید باهاش حرف زد

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 5:35 ::  نويسنده : Man

 این 4مین پستیه که دارم میزارم ولی هنوز نظرای 3 تا پست قبلی وا نمیشن

:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|::|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:||:|::||:|:|::|:|:|:|:|:|:|:||:

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 5:30 ::  نويسنده : Man

آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا این لوکس بلاگ اینطوریه

نظرا وا نمیشن

مــــــــــــــــــــیِـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزنــــــــمِشــــــــــــــــــــــــــ

الان دقیقا من به این حالتم

از اینجا متنفرم

 

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 5:25 ::  نويسنده : Man

 این نظرا چه مرگشونه؟!

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 4:46 ::  نويسنده : Man

این مطلب هیچگونه اثری ندارد به جز فعال شدن نظراتِ آپِ قبلی

.

.

..

.

.

میبینیم که تحریما کم کم داره تاثیرِ خودشو میزاره

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, :: 4:44 ::  نويسنده : Man

 درود بر شما

حال احوالات خوبن؟!

چ خَبَر مَبَرا؟!

عیدم که شد

عیدتون مبارک!

روزگارتون به کام!

عـــــــــــــــــــــــــاغا.......

این چه وضیه خوب

فردا یه ایلی دارن میریزن خونمون

یعنی به معنای واقعی ایلَن!

آدم تو پذیرایی هنگ میکنه

روزِ عیدی چه خبرِ خوب...!

دوستان بشینین تو خونتون در کانونِ گرمِ خانواده حالشو ببرین

تازه قوزِ بالا قوز اینه که احتمالا" اینا صبح میخوان بیان

منم که ساعت 9ِ ِ صبح تازه میخوابم

هععععععععععععععی

ولی پس فرداش خیلی حال میده

میخوایم با عهد و عیال بریم آبشار

از دیروز تا حالا درگیرم

با یکی سرِ این بازیای آنلاین کَل کردیم

الان یه وضیه

:D

 

خوب دیگه byeeeeeeeeee:-h

 

 

جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 3:27 ::  نويسنده : Man

 عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا غا (دیدم همه ی مطلبام با این کلمه شروع شدن دوباره گذاشتمش!)

یه چی میگما

این لوکس بلگ خیلی چرتهههههههه

حیف که از بلاگفا بدم میاد یعنی یه طورایی خز شده

وگرنه بندو بساتمو از اینجا جمع میکردم

امروز دیدم یه دختره نوشته بود :" آره دلم برا مدرسه ها تنگ شده هی مسئله حل میکریم و میگفتیم خانوم ما حل کردیم ما زودتر حل کردیم"و اینا....

آقا منو میگی ....

اصن یه دقیقه به خاطرش سکوت کردم

اگه ولم میکردن کَلَمو میکوبوندم تو دیفال...

اولا ما دلمون برا مدرسه تنگ نشده

دوما حالا یه ذره هم تنگ شده باشه برا اون موقع هاست که معلم مسئله میداد میگفت حل کنین اونوقت ما زل میزدیم تو چشاش(به صورت خیلی عادی)و به بچه ها که سر رفتن پا تخته خودکشی میکردن میخندیدم

یا دلم برای کلاس ریاضی تنگ شده که پشت به تخته میشستم

تفاوت را احساس کنید.....

اصن یه وعضی.....

جاتون خالی هر چی شبی خندیدم

سحر با مامانم دعوا شد

همون بحثای همیشگی....

اهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

تمام خوشیم پرید

خوب دیگه گفتم آخرین آپ امروزمم بکنم(البته اگه یه جورایی بخوای حساب کنیم جُمعست)

منم برم یه تلاش بکنم شاید خوابم برد

آخه میدونین فردا روز قدسه

منم که پایبند به آرمان های امامِ راحل و اینا...

تو خواب لاقل دو تا مرگ بر آمریکا ، اسرائیل و به تمام کشور های غیر همسایه بگیم

خدافس

....

پی نوشت:من توی دنیای واقعی خیلی آدم ِ کم حرفیما تمامِ پر حرفیام ماله دنیای مجازیه!به طوری که یکی از نگرانی های مامانم اینه که من تا آخر تابستون حرف زدن یادم بره

جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 2:57 ::  نويسنده : Man

 عاغا دوباره اومدم

مشـــــــــــــــــــکلیه؟!وب خودمه خودم

امشب زده به سرم

میگن آدمو یه چیزی بگیره ولی جو نگیره همینه!

خیلی دلم میخواد این بچه های مردُمو ببینم که
همه ی نمره هاشون 20ِ
تو تابستون یه دور درسای سالِ دیگشونو مرور کردن
از راهنمایی دارن برا کنکور خودشونو آماده میکنن :عصبانی:
تا حالا اینترنت نرفتن 

رو حرف بزرگتراشون حرف نمیارن
نمیدونن فیس* بوک و توی*یتر چیَن
شب ساعت 10 میخوابن و صبح ساعت 8 بیدارن
پاشونو جلو مامان باباشون دراز نمی کنن
اصلن نمیرن تو اتاقشونو در اتاقشونو ببندن
کمک دستِ ماماناشونن 
:|
هرچی گشتم همچین بچه ای پیدا نکردم ولی اگه پیدا کردم نسلشو از رو زمین منقرض می کنم   :|

که دیگه اینقد مامانامون حسرت داشتن اونا رو نداشته باشن

اصن یه وعضیه....................!

 

قابلِ توجه برو بچز:اینو از هیچ جا کپی نکردم

خودم نوشتم

خوب دیگه بای

الان احساس می کنم مَستَم

نکنه تو غذام چیزی ریختن؟!

 

جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 2:26 ::  نويسنده : Man

 د ر راستای حمله آمریکا به ایران یک روزنامه ی اردنی خبر زده که آمریکا چهارشنبه همین هفته به ایران حمله میکنه
اینها هم کامنتهای زیر اون تو یه سایت فارسی :

- ما 4شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه
- من چهارشنبه چک دارم !
منم چهارشنبه امتحان دارم موندم چیکار کنم ؟؟برم جنگ نَرَم جنگ...
- پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم...
- حالا من چی بپوشم؟!
- ما شماره ماشين مون فرده، فك نكنم بتونيم تــو ا

ين حماسه آفريني حضور بهم برسونيم!
- میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا
- سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم دَدَر!!
- شام هم میدن؟
- ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی «از جنگ برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم»!!!
- بگو سر راه نون بگیرن !!
- ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره!!!!!!!!!! 
 
یه همچین ملت باحالی داریم ما.....
 
 
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 1:44 ::  نويسنده : Man

 علیک سیلوم

برو بچز خوبن خوشن؟!

ایشالله به سلامتی

غرض از مزاحمت این بود حوصلم سر رفته بود(یعنی عاشخ این شکلکم)

حالا چی بگم؟!

از موهام(به قول همشهریانِ گرامی، پُت)

خلاصهههههههههههههههه

رفتم حموم اومدم

دیدم اَی دل غافل نصفشون وا شدن)

گفتم چی کار کنم چی کار نکنم گفتیم به دررررک اصن سگ خور

بازشون میکنیم

البته هنوز اون گوشه 3 تاش هستن محض خوشگلی

+ + + +  + + + + + + + + + + + + + + + + + +

عـــــــــــــــــاغا اصن یه چی دیگه

میدونین؟!

نمیدونین؟!

یعنی واقعن نمیدونین؟!

چرا نیمیدونین؟!

میخوام یه خبر بسیار ناگوار بدم

اگه مرض قلبی داری نخون!

حالا چون اصرار میکنی میگم........

.

.

.

.

.

.

.

.اقا حدود یه ماه دیگه باید بریم مدرسه!

خوندی؟! با سفید نوشتم

حالا که خوندی عمق فاجعه رو درک کن

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

امروز نمیدونم چرا اینجوریم

اصن حالم خوب نی

توی خصوصیات ماه تولدم خوندم که افرادی که توی این ماه متولد میشن اصلن قابل پیش بینی نیستن

یعنی یه روز از دنده ی چپ بلند میشن و توی روز وضعشون افتضاحه یه روزم توپِ توپن

امروز از اون روزای ِ مسخرست

کصااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااففففففففففففففففططططططططططططط

؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ 

دلم برای صدای تیلور تنگ شده بود

الان دارم با آهنگِ جدیدش می ترکونم

بی صبرانه منتظر آلبومشششششششششششششششششششم

؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

یعنی هیشکی منو دوس نداره؟؟؟؟؟ پس چرا هیشکی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه نظر ندین میگم خفش کنه ها 

اصولا من آدمه سنگ دلی هستم

 

= = = = = = = = = = = = = = = = = =

پایه این تعطیلیا با هم بریم اینجا؟!

 

 

 

 

 

 

خوب دیگههههههههههههه از سر بیکاری برم The Lorax ببینم  

بای:-h

پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 4:44 ::  نويسنده : Man

 

 
سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 5:55 ::  نويسنده : Man

 عاغا دوباره سلام!

نمیخواستم بیاما ولی چیکار کنم 

حــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلم سررفته

نه حسِ درس هست..!

نه کسی آنه...!(اون جغداییم که هستن سرشون شلوغه مارو تحویل نمیگیرن)

نه حوصله ی کتاب خوندن دارم..!

خوابمم که نمیبره..!

روزگارو میبینی؟!

امشب کلی خوش گذشت!

برا دوستام تولد گرفتم بردمشون بیرون!

بد نبود خوب بود!

موهامم خوبن!الان یه حسِ خوبی نسبت بهشون دارم!

تازه یکی امشب تشویقم کرد که تا دوهفته بذارم اینجوری باشن

ولی میترسم وقتی وازشون کردم  موهام بریزنو من کچل شم!(خدانکنه!)

یه سری عکس دیگه هم میخوام براتون بذارم امیدوارم که خوشتون بیاد

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

اووووووووووووخی

یادش بخیر بچه بودم سر این مو کوتاه کردن چقد گریه میکردم

من که اینجوریم

اینم درسته....

خوب دیگه من برم تلاش کنم شاید خوابم برد!

مگه برا آدم اعصاب میزارن؟:|

پ.ن:هنوزم آدمای بیکاری هستن که چشمشون به لیست وبلاگای آپدیت شده باشه .....!

Bb

 

 

 

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 4:42 ::  نويسنده : Man

 امروز خدا زد پسِ کلمو تصمیم گرفتم برم موهامو ببااااااااااااااااااافم

خلاصه رفتم......

بافت شروع شد

عاقا یعنی داغون شُدم

اونم دهن روزه

خیلی جلو خودمو گرفتم که از درد گریه نکنم

این آرایشگرِ هم.....این موهای نازنینمو میکشیداااا، تازه به حساب خودش یواشم میکشید

خلاصه این مرحله ی بافتنم تموم شد

ما هم کلی ذوق مرگ و اینا

نظرات بقیه بعد از دیدن من:

"خیلی خری!"

"رفتی خودتو چیکار کردی؟! عین این آفریقاییا"

"خیلی بد شدی!"

"مطمئنی حالت خوشه؟"

ولی از اونجایی که خودم خواستمو نظرات دیگران برام مهم نی(من برای خودم زندگی میکنم نه دیگران)

جواب من به همون افراد بالا:

"دوســــــــــــــــــــــــــــــــــت داشتم!عشقم کشیده!موهای خودَمَنمُشکلیــــــــــــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا اینا رو وِلِلِش....

پوست سرم میخاره

میسوزه

سَرَمَم درد میکنه یعنی قشنگ این سلولای دردم فعال شدن

نمیتونمم بخوابم از درد و سوزش

عاقا من خوابم میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد

اصن یه وضیه!

امشب هیش کی آن نشده که لاقل یه چت بکنیم باهاش دِلِمون واشه

 

 

 

 

لعنتــــــــــی...!

من دیگه چیز طنز پیدا نکردم که آپ کنم!حوصلم سر رفته بود گفتم جریانِ امروزمو بزارم

فعلن

سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 18:24 ::  نويسنده : Man

    امروز رفتم گوگل و سرچ کردم "خـــــدا" یه عکس جالب اورد

 

 

 

 

 

.

.

.

.

.

.

.

نظرتون چیه؟؟

دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 6:18 ::  نويسنده : Man

   

اینطور نیس؟

 

 

دقیقا

  

چه حس بدیم هست...!

بدون شرح

درس خوندن فقط در این حالتا معنی میده!

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 5:13 ::  نويسنده : Man

 سلام علیکم!

تصمیم گرفتم باز به وبم سر بزنم(تصمیم کبرا)

دیگه ترول درست نکردم چون موضوع ندارم!

ولی مهم نی

هر چی عقشم کشید میزارم تو وبم(ماله خودمه خو!)

اون قالب قبلیه تیره بود خیلی ازش خوشم نمیومد نمیدونم چی شد اشتباهی دستم رفت رو این قالبو روش کلیک کردم(بی حواسیه دیگه!)

حالا دیگه میزارم همین باشه!

- - - - - - - - - - - - -- - - - - - - - - -  - - - - - - - - - - -- - -

***من نمیفهمم این دختر پسرایی که توی فیسبوک
ریلیشن شیپ میزنن،
چرا تا دعواشون میشه سریع میان میزنن سینگل!!
والا یه ذره صبوریم خوب چیزیه!
منم با مامانو بابام دعوام میشه ولی هیچوقت نمیام بزنم:
... سرِ راهــــی ..!:)

- - - - - - - - - - - - - - -- - - - - - - - - - - - - - -- - - - - -- - - 


شناگر ایران بین هشت نفر شیشم شده بعد مربی شنای ایران میگه 

فراتر از حد انتظار ما ظاهر شده. 

فکر کنم انتظار داشته یارو غرق شه
؟

- - - - -- - - - - --  - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن
روسری لیز میخوره ، شال میافته از سرشون
دکمه مانتو باز میشه ، دستشون میخوره به برف پاک کن
اشتباهی میزنن تو دنده چهار به جای دنده عقب
آخرشم ماشین خاموش میشه :)))))))))))))))))))

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 


مامانم عینکش به چشمشه بعد داره تند تند تو کیفش دنبال عینکش می گرده..
خالم زل زده تو صورتش میگه عینکتو نیاوردی حالا بیا مال منو بزن..!!
 - - - - - - - - - - - -  - -- - - - - - -- -- -  -- - - - - - - - -  -
امروز رفته بودم پشت بوم كه آنتن تلويزيونون رو تنظيم كنم، با موبايلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم ميگم: الو، مامان خوبه؟ 
مامانم هم ميگه : مرسي همه خوبن شما خوبين؟ 
خانواده خوبن؟ 
ببخشيد بجا نياوردم. :|
- - - - - - - - - - -- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خدایــــــــــــــــا !جوانانی را که با پدر مادراشون قهر میکنن به راهی جز خوانندگی هدایت بفرما !

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
هرکیم به ما گفت خوشتیپ برگشتیم دیدیم یا حراست دانشگاس یا گشت ارشاد
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 
شما یادتون نمیاد …
یه روزی وقتی ناهارمون مرغ بود میگفتیم : اه بازم مرغ ؟ مرغ شدیم بسکه مرغ خوردیم …
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ __ 
وقتی مامانم خونه نیست یکی از تفریحات سالمم اینه که میرم در یخچال رو اینقدر باز میزارم تا صدای آلارمش در بیاد بعد میگم : حالا هی زر بزن هیشکی به دادت نمی رسه ... !!! 
میدونین حسش مث کتک زدن بچه لوس مهمون دور از چشم پدر مادرشه ... !!! 
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 
از هواپیما به برج مراقبت:

آیا تو قلبت جا هست فرود بیام یا بازم دورت بگردم؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[ لوس بازیهای دکتر شریعتی در دوران نامزدی ]
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 
کامنت یه پسر زیر عکس یه دختر در فیسبوک :
پسر : جوووون بخورمت
دختر : گوه نخور عوضی
همه ما در ثانیه اول : ؟؟؟ :-|
همه ما در ثانیه بعدی : :-)))))
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 
یکی از دوستام توی دانشگاه عاشق یه دختره شده بود که کاپشن آبی میپوشید... 

هوا گرم شده بود دختره بعد از عید اون کاپشنو دیگه نپوشید، دوستم گمش کرد ...!!!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 
تا حالا دقت کردین تا تقویم سال جدید می گیریم اولین چیزی که می بینیم تاریخ تولدمونه که ببینیم چند شنبه میشه!

- تا حالا دقت کردین خارجیا تو آسانسور همه رو به در آسانسور وایمیسن ولی ما ایرانی ها رو به هم!

- تا حالا دقت کردین مامانا بعضی وسایلشون رو یه جاهایی قایم میکنن که اگه 10 تا گروه تجسس هم بیاد نمی تونن پیداش کنن!

- تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه و می خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم،
با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم!

- تا حالا دقت کردین وقتی برای امتحان یک کاری انجام میدین خوب درمیاد
اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه همه چی خراب می شه.

- تا حالا دقت کردین هر چی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره، برنامه در حال پخش جذابتره!
- تا حالا دقت کردین بعضی ها هستن که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی
رو بگیرن تو دستشون، ولی قفلش رو جا نندازن! کلا چه آدمای صبوری، خسته نباشن.

- تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم
که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش 20 میشدیم؛ چه راحت بود!

- تا حالا دقت کردین «موفق باشید» های استاد آخر برگه امتحان،
جواب همون «خسته نباشید» هایی هستش که وسط درس دادنش می گفتیم!
+ + + + + + + + + + + + + + +  + + + + + + + + + + + +  + + + ++ + +  + + + + + + + ++ + + +  ++
 
 
همینا بود ....
بخونینشون جالبن!
منم خوابم میاد
ساعت 6:30 صبحه، مردم دارن میرن سر کار اونوقت ما تازه داریم میریم بخوابیم!جالبه.....


 

پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 3:28 ::  نويسنده : Man

 

\معتاد شدیم رفت

 

 

 

دیگه اینا آخرش بودم حوصله ی ترول ساختنم ندارم البته موضوعم ندارم

این 3 تا هم اشکال زیاد دارن این آخری که کلا افتضه ولی خو  چیکار کنم حســــــــــــــــــــــــــش نی!!!

یعنی دندونای این شکلکه تو حلقم که نه لوز المعدم:دی

این ترول آخریرم حوصله نداشتم کوچیکش کنم دیگه به من چه اصصصصصصصصصصصصصصن

ویرایش:ترول سوم حذف شد:دی

جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : Man

 اینم 2 تا دیگه!

 

پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 17:20 ::  نويسنده : Man

این ترول نیس ولی دیدم جالبه گفتم بذارم تو وبم:

مصاحبه با یک دو جنسه ی ایرانی خیلی جالبه حتما بخونین

 

 

 

 نامش علیرضاست و فامیلی مستعارش امینی. نمیدانم مشهدی است یا زاهدانی. فقط میدانم که بین دوستان نزدیکش به دو جنسه معروف است. با او در یک کافیشاپ در مشهد قرار میگذارم. چون مطالبم را در روزنامه میخواند، اعتماد میکند و میگوید که حتما میآید. قول میدهم از او عکس نگیرم. وقت انتشار مصاحبه همزمان شد با سفرش به کربلا. خودش الان آنجاست و من این مصاحبه را منتشر میکنم :

چند سال داری؟
متولد ۶۸ هستم.
تحصیلاتت چقدر است؟
فوق دیپلم کامپیوترم را دارم میگیرم.
در دوران تحصیل مشکلی نداشته ای؟
نه.
کسی اذیتت نمیکرد؟
آن موقع کسی نمیدانست وضعیتم چطور است.
یعنی از همه پنهان کرده بودی؟
بله!
خانوادهات هم نمیدانستند؟
نه! هنوز هم نمیدانند.
چرا؟
فکر نمیکنم واکنش جالبی نشان بدهند.
الان به چه شغلی مشغول هستی؟
در یک شرکت هواپیمایی کار میکردم و یک سایت خدمات هاستینگ دارم.
در آنجا مشکلی ندشتی؟
نه! تا به کسی نگویی، برایت مشکلی پیش نمیآید. عده کمی از اطرافیان از این ماجرا اطلاع دارند.
درآمدت از آن راه خوب است؟
بد نیست. تقریبا هر سال میتوانم ماشینم راعوض کنم و یکی بهترش را بخرم.
تا به حال دستگیر نشدی؟
نه!
مشتریهای خاص داری یا هر کسی را می پذیری؟
نمیتوانم خودم را تابلو کنم. فقط با چند نفر هستم. اینجوری با امنیت خاطر بیشتری زندگی میکنم.
گروهی کار میکنی یا انفرادی؟
خودم هستم و خودم. گفتم که هر چه بی سر و صدا کار کنی، برای خودت بهتر است.
از کی به این کار مشغول هستی؟
حدود ۴ سال پیش.
چرا زودتر وارد این راه نشدی؟
خب آن زمان به پول نیازی نداشتم. اما بعد از مدتی احسا کردم باید زندگیام را تکان بدهم.
از نظر روحی، مشکلی پیدا نکردی؟ یعنی عذاب وجدان نداشتی؟
به آن فکر نمیکنم. گاهی چیزهایی در ذهنم میآید، اما سعی میکنم خودم را مشغول کاری کنم تا سرم گرم شود. ترجیح میدهمفکر نکنم.
مشتریهایت بیشتر چه کسانی هستند؟
مختلف هستند. بیشتر سنشان بالاست. پیرزن هم بینشان هست.
عجیبترینشان کدام است؟
چند نفر از آنها هنرپیشه هستند.
واقعا؟
یکی از آنها حتی الان در یک سریال هم بازی میکند.
عجیب است! نگران نیستند که تو زمانی آنها را لو بدهی؟
ما با هم دوست هستیم. به این چیزها فکر نمیکنیم.
همه پولهایی که در میآوری را خرج میکنی یا حساب پسانداز هم داری؟
در هیچ بانکی حساب ندارم.
چرا؟
برای امنیت خودم. نمیخواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند این همه پول را از کجا آوردهای.
فکر این نیستی که شغلت را عوض کنی؟
نه! درآمدم خوب است. به زودی رونیز میخرم، میتوانم برای خودم زندگی کنم، بدون این که منت کسی را بکشم.
الان چه ماشینی داری؟
یک ۲۰۶ قرمز ماتیکی دارم.
ازدواج نمیکنی؟
کی به من زن میده؟
یعنی شوهر میخواهی؟
نه! اما ازدواج توی این شرایط اجتماعی، زیاد عاقلانه نیست.
یعنی چی؟
یعنی الان خانوادهها با هم وصلت میکنند تا آدمها. خانوادهها باید همدیگر را بپسندند، نه دختر و پسر. البته خانوادهها مهم هستند، اما نه تا این حد!
تا به حال کسی درباره ازدواج با تو صحبت کرده؟
بله، ولی بهش فکر نکردم. چون نمیخواهم ازدواج کنم. به کارم لطمه میزند.
تا کی میخواهی ادامه بدهی؟
تا هروقت که دستگیر شوم.
چرا دستگیر شوی؟
خب کار من جرم است. زندان و اعدام دارد.
چه کسی این را به تو گفته؟
هه میدانند. یکی از دوستانم را به همین جرم گرفتند و اعدام شد.
چه زمانی این اتفاق رخ داد؟
۲ سال قبل.
اقدامینکردید؟
چه اقدامی باید میکردیم؟ قانون میگفت که باید اعدام شود.
کجای قانون چنین چیزی را نوشته؟
یا از مرحله پرت هستی، یا داری من را دست میاندازی
چرا یک دوجنسه را باید اعدام کنند؟
او دوجنسه نبود.
پس چرا اعدام شد؟
چون حمل ۱۲ کیلوگرم شیشه، جرم سبکی نیست.
به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟
آره! چیزی که دیر یا زود سراغ من هم میآید.
مواد مصرف میکنی؟
خودم نه! اما خب وقتی برای مشتریها میبرم، گاهی مقدار زیادی همراهم است.
یعنی مواد هم به مشتریها میرسانی؟
خب کارم همین است.
ولی به من گفتند دوجنسه هستی. پس توی کار مواد هم هستی؟
کار اصلی من مواد است.
یعنی دوجنسه نیستی؟
چرا! هستم.
پس با مواد چه کار داری؟

 

خب من فقط دو جور جنس میفروشم. تریاک و شیشه. برای همین به من میگویند «دو جنسه». برای این که تخصصی فقط روی همین دو قلم جنس کار میکنم. مثل بقیه نیستم که هر کوفت و زهرماری را بفروشم. مثلا ماده مخدری که در سالهای اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برایش گذاشتهاند. چیز مزخرفی است و من نمیفروشم… چرا رفتی؟ اوهوی…! حداقل بگو مصاحبهام کجا چاپ میشه… آهای یارو…. عوضی نفهم! وقتم را الکی گرفت!

 

 

 


 

 

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد