وبلاگ من! با لبخند وارد شوید حتی زورکی:دی
![]() دوروز پیش ساعت4صبح یه نفربرام با یه شماره ایرانسل زنگ زد گفت من از وزارت اطلاعات زنگ میزنم.شما با یه شبکه ماهواره ای تماس گرفته بودین.خواستم ببینم در چه موردی بوده؟!!!
گفتم من خودم تو ایرانسل کار میکنم(الکی) وقتی دادم شمارتو پیگیری کنن میفهمی وزارت اطلاعات چیه!!!شروع کردم به فحش دادن!! آقا قطع کرد گوشیشم از ترس خاموش کرد...
فرداش فهمیدم پسرداییم بوده!!!! آخه پسردایی اسکل تو که میدونی چاخان کردم دیگه چرا گوشیتو خاموش میکنی؟! ![]() آقا اینو بگم...
یه روز دوستم(امیر) داشت میومد مرخصی از خدمت مقدس سربازی... من و یکی دیگه از دوستام (علی) اومدیم بریم استقبالش (ساعت 3 نصفه شب تو ترمینال) دیدیم دوتامون لباسمون سیاه .. هردومون هم یه ته ریش داریم...یه فکری اومد تو سرمون....خلاصه امیر که اومد رفتیم پیشش و گفت چی شده / خیر باشه ، سیاه پوشیدین...کسی چیزیش شده؟....من دستمو گزاشتم رو چشم ، علی هم زار زار گریه کرد و گفت " باباااات "...امیر بیچاره هم چشاش پر اشک شد و زد زیر گریه باباااا..... آقا تا رسیدیم خونشون داشت تو ماتشین گریه میکرد......ما گزاشتیمش دم درشونو رفتیم...5 دقیقه بعد زنگ زد گفت خیلی کثافتیییین.... ![]() امروز رفتم دره خونه یه نفر که پرسشنامه پر کنه ! زنگو زدم یه خانوم گفت بله گفتم ببخشید یه پرسشنامه داشتم راجع به سلامت خانواده تشریف میارین دمه در پرش کنین خانومه گفت خانوم من الان خونه نیستم !
![]() به جی افم زنگ زدم و داشتم باهاش حرف میزدم، اونم داشت با هندزفیری باهام حرف
میزد که اگه کسی اومد تو اتاقش وانمود کنه داره آهنگ گوش میده. بعد یهو مامانش صداشو شنید که داره حرف میزنه و یهو اومد تو و گوشیشو گرفت. منم به جای اینکه قطع کنم شروع کردم "حسین تهی" خوندم که یعنی داشت آهنگ گوش میداد. مادرش مونده بود بخنده یا فحشم بده ![]() ![]() یه شب حدودا ساعتای دو و نیم ،سه رو تختم خوابیده بودم و داشتم با بی افم تلفنی
صحبت میکردیم.همینجوری که داشتم با صدای خیلی آروم صحبت میکردم بابام دراتاقمو باز کرد.خلاصه سعی کردم خودمو نبازم،چشمامو بستم و خیلی آروم با همون دستم که توش گوشی بود قطعش کردم و گوشی رو به صورت حرفه ای هل دادم زیر بالشت و به حرف زدنم ادامه دادم اما این دفعه یه تکه از درسمو که حفظ کرده بودم رو میگفتم که بابام فکر کنه دارم ت و خواب حرف میزنم.بابامم بیچاره باورش شد.اومد بالا سرمو تکونم داد گفت:ویدا،باباجون پاشو ..منم صدامو خوابالو گرفتم گفتم:بـــ ـ ــله؟
بابامم صورتمو بوس کرد گفت:هیچی قربونت برم.داری خواب میبینی... همینجوری هم که داشت میرفت بیرون با خودش میگفت:بسوزه پدر این استادااا..با این سخت گیری هاشون دارن بچه امو دیوونه میکنن!!!!!!! ﯿﻤﺎﺭ: ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﭘﺸﻪﺍﻡ!
ﺩﮐﺘﺮ: ﻣﻦ ﺩﻧﺪﻭﻥﭘﺰﺷﮑﻢ؛ﻣﻄﺐ ﺭﻭﺍﻥﭘﺰﺷﮏ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﺖ. ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ؛ ﺍﻻﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﮐﺘﺮ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ؟ ﺑﯿﻤﺎﺭ: ﻣﻬﺘﺎﺑﯽﺗﻮﻥ ﺭﻭﺷﻦ بود!
توی پارک قدم می زدم یه بچه 2 یا 3 ساله دستاشو پشتش گره زده بود تند را میرفت مامانشم پشت سرش هی می گفت امیر محمدصبر کن وایسا کارت دارم.... یه دفه وایساد داد زد : اه... مامان ولم کن دیگه منم مشکلات خاص خودمو دارم!!
من :| کل پارک :| مامانش :| مشکلات خاص :|
ببخشید آقای ... - چرا ولی خیلی عجیبه
+خو شوما منو کچل تصور کن بعد با سیبیل (انگشت اشاره امو جا سیبیل می ذارم پشت لبم) میشم همین دیگه! -چی بگم والا! بفرمایین فعلا منتظر باشین تا صداتون کنن نتیجه اخلاقی: اگه با دفترچه باباتون می رین آزمایش بدین، تا تهش وایسین، نترسین
توی یه پیجی یه سوال مطرح شده که:
روزه تون رو با چی باز میکنین ؟! کامنت های دریافتی از هموطنای عزیزمـــون به شرح زیر بود : . . . . . . . . . . . ... با افطار با آچار فرانسه با روزه باز کن با شامپو گلرنگ با یک لیوان آب جو تگری
با سیگار با رمز یا زهرا اصلا نميبنديمش كه بخوايم بازش كنيم باز نمیشه، سِفت بستمش یه راهنمایی میکنین؟ ![]()
خوش باشین!بای
![]() - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -- آهنگ وبمو خیلی دوس دارم نظرات شما عزیزان:
بامزه ترازقبلیه
کلبه من
![]() ساعت11:46---26 مرداد 1391
خیلی قشنگ بود. خیلی خندیدم. <
پاسخ: :D
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان |
|||||
![]() |